نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

به درد خانمان سوزی ز خود بیگانه میمیرم

به درد خانمان سوزی ز خود بیگانه میمیرم

تمام خاطرات من شده افسانه میمیرم

سه ساله دختر عشقم،منم پیر طریقتها

شریعت بی حقیقت شد،من فرزانه میمیرم 

خوشم چون دختر ناز امام العاشقین هستم 

به عشاق سر کویش بگو مستانه میمیرم 

به شوق دیدن رخسار دلدار غریب خود 

شدم شمع شب تار چنان پروانه میمیرم 

شدم شیداتر از شیدا چو دیدم راس خونینت 

تو با سر آمدی پیشم من دیوانه میمیرم 

نگار نازنین،من به نازت دین و دل دارم 

شراب شوق نوشیدم برت جانانه میمیرم 

شدم ملحق به ذات حق چو او جانانه میمیرم 

زدم پیمانه پیمانه من آخر مست و رندانه 

لبت بوسیدم و گفتم من دردانه میمیرم

جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا

فخرم اینه تو دنیا که دلم با رقیه اس..

فخرم اینه تو دنیا که دلم با رقیه است

سبب خلقت من گفتن یا رقیه است

دل دیونه من جز تو طالب نداره

بزار پا تو رو چشمام نگن صاحب نداره

اگه عشقت نباشه همه دنیا حقیره

نباشه هر کی می خواد تو رو از من بگیره

الهی در عمه عمر سگ خونت بمونم

اسیر و سر سپرده فقط از تو بخونم

همه عالم بدونن بی رقیه میمیرم

اسیر غصه و غم بی رقیه حقیرم

دوستش دارم یه عالمه دختر پادشاهمه

پری ناز زینبه مستی  سال و ماهمه

گدایی در شما کار هزار تا حاتمه

هزار تا حاتمم کمه کار تموم عالمه

اگر چه شهره هستم به درد بی نوایی

به قالی سلیمان ندارم اعتنایی

چرا که من غبار قالی روضه هاتم

غلام حلقه گوش و نوکر نوکراتم


فقط به عشق بی بی با درد و غم میسازم

فقط به عشق بیبی

بادردوغم میسازم

بین همه دلبرا

به رقیه می نازم

ذکرم تا روز محشر

شد لعن بر امیه

فخرم بود در عالم

هستم سگ رقیه

ببینید ابهاالناس

عوعو کنم همیشه

فقط به عشق عباس

تکیه مکن به مردم

که صاحبت حسینه

عباس گفته بامن

آقات فقط حسینه

شدم سگ ابالفضل

ببینید ایهاالناس

غلاده ام روبستن

کنارکف العباس

من سینه خیز بمیرم

پای ضریح عباس


شهزاده ی خیرالنسا رقیه ی بنت الحسین

شهزاده ی خیرالنسا شهزاده ی خیرالنسا/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین/
دخت شهید سر جدا دخت شهید سر جدا/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین/
همه همه همهمه کن همه به سر بزنن همه /
شهزاده ی خیرالنسا شهزاده ی خیرالنسا/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین /
ایینه ی زینب نما ایینه ی زینب نما/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین /
عشقم تویی ماهم تویی عشقم تویی ماهم تویی دلدار دلخواهم تویی دلدار دلخواهم تویی/
دلداده ی رب منو معشوق الله ام تویی/
دنیای ما عقبای ما رقیه ی بنت الحسین /
ایمان تویی عرفان تویی دلبر تویی جانان تویی/
شمع دل ویران تویی حاکم تویی سلطان تویی /
محبوبه ی یزدان تویی دیباچه ی عشق و وفا/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین/
شیر بیابان بلا عشق تمام اولیا /
مهر و صفا ماه وفا میخانه ی عشق خدا /
همخانه ی کرب و بلا مظلومه ی دشت بلا /
مقتوله ی جور و جفا رقیه ی بنت الحسین/
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین /
ساقی تویی ساقر تویی جانان تویی دلبر تویی/
زهرا تویی حیدر تویی بهتر تویی برتر تویی /
مستی تویی کوثر تویی سلطان کجا ویرانه ها/
سلطان کجا ویرانه ها پیمانه ای میخانه ای/
دلداده و جانانه ای شمع دل ویرانه ای /
یار دل دیوانه ای ریحانه ای دردانه ای /
هم دلبر و هم دلربا رقیه ی بنت الحسین /
رقیه ی بنت الحسین همه /
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین /
همه همه وای ناایستین جلسه ی بی بی کم نزارین ماشاالله /
عشق دل دیوانه ها عشق دل بیگانه ها /
قدرش نداند جز خدا هستی بگوید یک صدا /
رقیه ی بنت الحسین رقیه ی بنت الحسین /
وای وای وای وای وای وای وای وای/
وای وای وای وای وای وای وای وای/


شنیده ام امام حسین دختری دُردانه داره

شنیده ام امام حسین دختری دُردانه داره

نامش رُقیه است و دو عالم سگ دیوانه داره

ملیکه مُلک دلم ، رقیۀ بنت الحسین

دستای عباس همگی سوشو پریشون می کنه

زلف قشنگش دیگه کی نیازی بر شانه داره

عیش ابد خواهی اگر، دربدر رقیه شو

ملیکه ای که در جهان سفره شاهانه داره

ملیکه ملک دلم رقیۀ بنت الحسین

به من نشان نمی دهد صورت همچو ماه خود

ولی نظاره می کند به این سگ سیاه خود

من که ندیدمش ولی ، عاشق خنده اش منم

قابل اگر بداندم  بندۀ  بنده اش منم

امشبو مستی میکنم ، صنم پرستی می کنم

به اسم رقیه گر دلی هوای میخونه داره

یهدی الی العشق رقیه شد نصیبم از ازل

شکر خدا که با دلم لطف کریمانه داره

رَوم به میخانه عشق سراغ ریحانه عشق

گلی که شمع مرقدش این همه پروانه داره

عیش ابد خواهی اگر دربدر رقیه شو

ملیکه ای که در جهان سفره شاهانه داره


فرشته ی بهشتم رقیه ام رقیه


فرشته ی بهشتم ، ترا کجا بهشتم

چه بود سر نوشتم به خون دل نوشتم

بخواب جاودانه رقیه ام رقیه

 

به دامنم مکانت گرفته گرد جانت

تمام همرهانت به نقطه دهانت

نگاهها نشانه ، رقیه ام ، رقیه

 

پدر مگر کجا بودی ؟ به دردت آشنا بود

چه خوابی ای خدا بود ؟ نوای نینوا بود

گرفته ای بهانه ، رقیه ام ، رقیه

 

ز جمع ما گسستی  رقیه ام ، رقیه

 

رقیه اسیرم ، بپا شو ای صغیرم

به دامنت بگیرم ، به پیش تو بمیرم

کجا شدی روانه رقیه ام ، رقیه

 

دل حرم کباب است ، به نغمه رباب است
بگویمش ثواب است رقیه ام به خواب است
 

عشق تو در ضمیرم به زلف تو اسیرم

عشق تو در ضمیرم به زلف تو اسیرم
غلام زرخریدم نزد چشات بمیرم انا کلب الرقیه

دوستش دارم یه عالمه دختر پادشاهمه
گدایی در شما کار هزارتا حاتمه هزار تا حاتمم کمه کار تموم عالمه

اگر چه شهره هستم به درد بی نوایی
به قالی سلیمان ندارم اعتنایی

چراکه من غباره  قالی روضه هاتم
غلام حلقه گوش و نوکر نوکراتم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

مرتضی از نجف آمد، توهم از خیمه بیا

مرتضی از نجف آمد، توهم از خیمه بیا

 حسرتم بود ، نبود، امّ بنینم به کنار

مادرت فاطمه آمد عوض مادر من

 

آقام آقام آقام آفام حسین  آقام آقام آقام آفام حسین

 

دل صفا گرفته امشب ز گل یاس علی

من میخوام امشب بشم گدای عباس علی

 

برای کرب و بلا دلهای ما پر میزنه

در خونه ی ابالفضل علی پر میزنه

 

شنیدم تو علقمه با صورت افتاده زمین.... شنیدم تو علقمه... بخدا خیلی جانسوزه

 

بچه ها تو خیمه ها میگن که ما آب نمیخوایم

بابا جون قربون تو ما که فقط عمو میخوایم

بابا جون عمه چرا به سینه و سر میزنه..

  آقام آقام آقام آفام حسین  آقام آقام آقام آفام حسین


آهای اهل زمونه

آهای اهل زمونه دلم داره بهونه

دلمو عشق ابالفضل علی کرده دیوونه 


دلش قبله رازه چشاش کعبه می سازه

به خدا مهدی زهرا به قد عموش می نازه

 

آهای سلسله گیسو دلمو بردی به هر سو

به دل همه حسینیا زدی با تیغ ابرو

 

آهای مشتی عالم نمک غم محرم

اسم نازنین تو برا حسینه اسم اعظم


سـاقـی مـیـخانـه ولائـی

یا أبو فاضل یا أبو فاضل

سـاقـی مـیـخانـه ولائـی پـیـر خرابـات کـبریـائی

همچون علی شهسوارعشقی شـأن تــو مـؤمـن لافـتـى یـی

لالـه زیـبـای بـاغ مـولا جلوء رخسار حق تعالی

پـسر ام البـنیـن و مـولا دلبر و رعنا و با صفائی

حور و ملک عقد سینه چاکت عاشـق و دیـوانـه و هـلاکت

عرش خدا ذره أی زخاکت تو ابوفاضل عشق خدائی

قـد رشـیـدت دوتا نداره تو به کرم شبه مصطفى یی

دل تو هر لحظه با حسین است تکیه کلام تو یا حسین است

لیلی لیلا تو را حسین است ولی تو خود لیلی خدایی

خلقت هستی به ناز و شستت عـلم زیـنـب مـیان دستـت

دل رقیه عاشق و مستت که تو دل انگیز ودلربایی


عاشقا بیاین تماشا بزنین سری به آقا

عاشقا بیاین تماشا بزنین سری به آقا
کربلا بریم پیاده پا بوس حسین زهرا

مثل کفتر دیوونه سر رو دیوارش بگذاریم
گنبد شاه و عملدار رو با پرچمش ببینیم

آی مسافرا بجنبین این چه موقع کلامه
شیعه بسه چشم براهی دیگه موقع قیامه

پیشونی بند یا زهرا پیچیده عطر گل یاس
رسیدیم علقمه دیگه بگو یا حضرت عباس

مبتلا بیا به اینجا این آقا مشکل گشاته
بیا ای مریض که خاکش واسه هر مرض دواته

این آقا ماه زمینه یک نگاه عالمینه
بگذار بهتر بگم آقام . همه کاره ی حسینه

یک دست بگذار رو سینه دست دیگرو رو حنجر
یکجا قتلگاه اکبر یکجا ....

من عباسم اشجع ناسم

 

عباسم و نام آورم ... شیر دلیر حیدرم

پا چون گذارم در رکاب .... دشمن نماید اضطراب

بر جان دشمن چون عقاب ... بر جانشان ریزم عذاب

 از نعره های حیدری ... و از حمله های صفدری

عباسم و در چشم .....  دشمن بوتراب دیگرم

عباسم و چون حیدرم .....  جنگ آورم رزم آورم

در عرصه جنگ آوری .... خون میچکد از خنجرم

با نعره های حیدری ....  با حمله های صفدری

 خصم خدا از صدر زین  ... بر خاک ذلت آورم من

من عباسم اشجع ناسم ... من عباسم اشجع ناسم

 قاضی حاجاتم ....

 روح مناجاتم ...

 شهد عباداتم ...

کشته قرآنم ... بخدا..

معنی آیاتم .. بخدا ...

 قاضی حاجاتم ....

 روح مناجاتم ...

 شهد عباداتم ...

تا ابد دیوانه گردی ... ساکن میخانه گردی ... بشنوی گر یک حکایت از حکایاتم

هر چه بخواهی صفا دارم .... هر چه بخواهی وفا دارم

 در شجاعت حیدر هستم ... در شهامت صفدر هستم

 در ادب پیغمبر هستم ... در مقام دلربایی دلبران را دلبر هستم

در کوی می فروشان ... می کشان را ساغر هستم

 هم مطیع شاه عشقم ...هم امیر لشکر هستم

 چشم و ابرویم ندیدی ...

 تاب گیسویم ندیدی....

 قد دلجویم ندیدی ...

 روی ماهم را شنیدی ....

 ماه رویم را ندیدی

 قدرتم را خدا داند ... هیبتم را خدا داند

 قدرت اللهم  ....  هیبت اللهم ....  غیرت اللهم .....  حشمت اللهم ....  سبقت اللهم  .... فطرت اللهم ... رحمت اللهم  .... نعمت اللهم ...


فخر دامان حسین و زینبم

فخر دامان حسین و زینبم .... صاحب هفده مقام و منصبم

 آنکه محشر نور را از او ربود ... پس قدم را رنجه کرد آمد ز ره

 کوثری که احمد ز دستش بوسه زد ... دست من برداشت بر آن بوسه زد

 گاه بوسیدن به دستم خنده کرد .... با همین خنده مرا شرمنده کرد

 سید الشهدا اومد بالا سر ..دید همین جوری فقط لب ها تکون میخوره ... آروم سرشو برد جلو .. چی میگی عباس ؟ (دشمن داره هلهله میکنه ) گفت داداش : منو به خیمه نبر .. جام راحت داداش این مشک آبروی منو برد .. دیگه به رقیه نمیتونم نگاه کنم .. اینو چرا میگفت؟ چون حضرت قمر بنی هاشم . امیر المونین بهش فرمود : عباس میخوای چه شغلی انتخاب کنی؟ گفت : بابا میخوام عین تو چاه بکنم آب به مردم بدم از اون لحظه بچه های امام حسین حضرت رو با مشک میدیدن روز عاشورا دیدن رقیه این مشک رو میکشه ... میگه : بریم به عموم بدیم عموم آب بیاره برا علی اصغر


یک خیابان کرده مجنونم ...

تیغ اندر دست او بازیچه است ... پیش او صد مرد جنگی بچه است

 همچو صفدر پر گشایی میکند ... چون علی خیبر گشایی میکند

 دجله را چون دژ مسخر میکند ... یادی از لبهای اصغر میکند

 اگر از ارمنی پرسی . بگوید : گمانم حضرت عیساست  عباس

 یک خیابان کرده مجنونم ( اندازه گرفتن ..متراژ صفا و مروه رو با بین الحرمین در کربلا متراژش یکی بود .. یه اندازه بود بین صفا و مروه با فاصله بین قبر سید الشهدا با حرم حضرت قمر بنی هاشم اما اونجا حاجی ها هروله میکنن اینجا یه حاجی هروله کرد )

یک خیابان کرده مجنونم تو میدانی کجاست؟ .... آن خیابان کوی جانان قطعه ای از کربلاست

 یک خیابان دل ربوده از تمام عاشقان .... هست جای پای مهدی صاحب زمان

گام گام آن خیابان جای پای زینب است .... پر پر فضای آن خیابان از صدای زینب است

 یک خیابان گشته تنها جلوه گاه عالمین ....یک طرف قبر ابالفضل یک طرف قبر حسین

یک خیابان گشته منزلگاه جبرئیل امین ... یک طرف ایستاده زهرا یک طرف ام البنبن

یک خیابان بسته زینب احرام ولا ... کعبه عشق است اینجا یا زمین نینوا

 یک خیابان را ضفا و مروه میدانیم .بس .... یا حسین گوییم یا عباس ما در هر نفس


موضوعات مرتبط: ()
برچسب‌ها: مداحی حضرت ابوالفضل العباس (ع) , اشعار محرم , مداحی های سید جواد ذاکر , متن نوحه های سید جواد ذاکر
[ پنجشنبه ۱٢ آبان ۱۳٩٠ ] [ ۱٠:٤۱ ‎ب.ظ ] [ کلات ]

یکی از اشعار که به صورت سبک سنگین اجرا شده است زبان حال بی بی رباب (س) به حضرت علی اصغر :

 

 

چرا مادر علی اصغر گلوی خون فشان داری

 چرا چشمان پر آب و تبسم بر دهان داری

 لای لای لای...لای لای لای

 به قربان تو گردم من تو رفتی سوی قربان گاه

 کنون با پیکر پر خون به آغوشم مکان داری

منم مادر منم مادر رباب بی نوای تو

 لای لای لای....لای لای لای

 بیا تا بند قنداقت گشایم ای علی اصغر

که عزم رفتن ای مادر به ملک جاودان داری


 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

یا حسین غریب مادر                        تویی ارباب دل من  

                     یه گوشه چشمتو بسه                    واسه حل مشکل من

                                 یه روزی میاد آقا جون                       که منم سگ تو باشم

                                               چشامو موقع مرگم                          زیر پات گذاشته باشم

                                                           آقامن خودم میدونم                         لایق این حرفا نیستم

                                                  اما از شما چه پنهون                        از اهل زمونه هستم

                                   دل من عاشق می مونه                   دائم از شما می خونه

                      منو میشناسی آقاجون                     من همونم اون دیوونه

تموم مردم دنیا                               ما رو می خونن دیوونه

                             آره ما دیوونه هستیم                        بیخیال این زمونه

                                          تا وقتی عشق تو باشه                     اینا حرفه و بهونه

                                                  از عشق تو هلاکم                           این خطم اینم نشونه

                                                            می شنوم صدای پاتو                        رو زمین قدم میزاری

                                                   صدای رقیه میاد                            عمو جان کی آب میاری

                                          یل کربلا ابالفضل                              قربون اون قد و بالات

                             فدای چشای نازت                           فدای خشکی لبهات

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

خیلی ها اطلاع دادند که چرا فقط روضه میزاری ویه خیلی پیام دادند مرسی از اینکه دنبال میکنید کار هارو وحتما از این به بعد سینه زنیی هم میزارم دوست  دارم فعلا

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

مثل علی عروج نمازت امان نداد

فكری برای فاصله ی ساق پا كنی

همه استخونها شكسته،خُرد شده،معروفه،كسی رو می خوان نره بیرون از خونه،گاهی مادرا نفرین می كنن،كار بدیه با تهدید،می گه قلم پاتو خرد می كنم پاتو ازخونه بیرون بذاری،یعنی می شكنم كه بیرون نری،این مبالغه است ضرب المثله،اما سندی شاهك ملعون،با اینكه حضرت ته سیاه چاله هاست،هفت در می خوره تا می رن زندان،كه بعضی از اساتید می گفتند،بخشی از بدن رو تو خاك كرده بودند،كأنَّ زنده به گوره،بماند این حرفا،اما این ملعون گفت یه كاری می كنم، همه درها باز باشه نتونی بری،استخون پا رو خرد كرد،و الا زنجیر به استخون كار نداره،گوشتُ اذیت می كنه،پوست و اذیت می كنه،لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند،من با چه زبونی بگم ،خدایا من و ببخش تو هیئت دارم میگم،تو حرم نمی شه از این حرفا زد،هر پایی دوتا زانو داشت،می فهمی چی می گم یا نه،

حالا میان قحطی تابوت های شهر

باید به تخته های دری اكتفا كند

همه از موسی بن جعفر گریز به كربلا می زنن،چهار نفر زیر تخته چوب و گرفتند،تشییع كردند،من دیگه بیشتر از این روضه نخونم،از همین جا دلم رفت یه جا،

خدا مادرم را كجا می برند

آخه فاطمه تو شهر خودش بود،اونم شهری كه به نام باباشه،مدینة النبی

خدا مادرم را كجا می برند

گمانم برای شفا می برند

من و سوگواری

من و خانه داری

خدا مادرم

زدی تو صورتت منو داغون كردی،بدن و گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام

خدایا گل من كه نیلی نبود

جواب پیمبر كه سیلی نبود

اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن

یادم می آد تو این كوچه به زخم دل نمك زدن

به پیش چشم خواهرم مادرم و كتك زدن

وای مادرم، مادرم،نمی خوای بگی،وای مادرم،مادرم،بخدا گوشه ی زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت،وای مادرم


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

دستی رسید بال و پرم را كشید و رفت

از بال من شكسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم كه تازه بود

با یك اشاره روی لباسم چكید و رفت

قربون غریبیت برم آقاجان،

بدكاره ای

الله اكبر،الله اكبر،چقدر جسارت رو برد بالا،زن بدكاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر،اُف برتو روزگار

بدكاره ای به خاك مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

از روزنه در نگاه كردن،دیدن زن بدكاره صورت رو خاك گذاشته،هی می گه خدایا غلط كردم،این كی بود من اومدم سراغش،چرا اینقدر صداش دل و زیر رو می كنه

بدكاره ای به خاك مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی كه بود

الله اكبر اصلاً نمی تونم این بیتها رو وا كنم،می دونم بدون اینكه توضیح بدم،ناله شو می زنی

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی كه بود

با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت

راضی نشد به بالش سختی كه داشتم

زنجیر های زیر سرم را كشید و رفت

بچه سیدا نشون بدن غیرتی ناله می زنن،تو این یه بیت

وقتی كه

خاك تو دهنم،ان شاءالله این تكه تاریخ دروغ باشه

وقتی كه نام فاطمه را از لبم شنید

یك حرفی از كنار دهانش پرید و رفت

هرچی می خوای منو بزنی بزن،اسم مادرم رو درست ببر،تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می كنم،حواست با منه

از چند جا ضریح تنم متصل نبود

پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت

اما چه خوب شد كفنم را كسی نبرد

تا زیر نیزه ها بدنم را كسی نبرد

می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،وقتی مثل فردا شب،اما رضا یه لحظه از مدینه رفت،از نظرها غایب شد،حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،مدتی زیادی انتظاره برادر رو كشید،بعد از دقایقی  برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت،دید سر رو آشفته است،موها پریشونه،لباس ها همه غرق خاكه،كجا بودی داداش،چرا منو تنها گذاشتی رفتی،یه نگاه به خواهرش كرد،گفت خواهر فقط یه جمله بگم،دیگه منتظر نباش،دیگه انتظار بابامونو نكش،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاك گذاشتم،یه جایی ببرمت هر كی تاحالا ناله نزده،عقده ی دلش وا بشه،می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،همتون اهل روضه اید،دختری كه چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه،قبول نمی كنم بابام زندانه،باید بابام آزاد بشه،اینقدر صبر كرد،آخرش خبر باباشو براش آوردند،می خوام یه جمله بگم،كاشكی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند،كجای دنیا دیدید،برای دختر منتظر،سر بریده باباشو ببرند،حسین..........


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

بی تو فضای روضه چه دلگیر می شود

آقا جانم ،ایام عزای مادرت،بی بی دو عالمه ،همه ی مجالس ما،همه روضه ها ،همه ی جلسات ذكر اهلبیت،یك صاحب داره،یه بانی داره،اونم امام زمان و بس،تو همه ی مجلسا شك نباید داشته باشی كه حضرت می آد،قبل از اینكه منو تو بیایم،ولی مجلسایی كه واسه مادرشه یه جور دیگه می آد،حضورش یه رنگ دیگه ای داره،یه بوی دیگه ای داره،قبل از اینكه وارد روضه بشم،تو همین چند بیت فضای دلت آماده بشه،

بی تو فضای روضه چه دلگیر می شود

سیلاب غم زكوه سرازیر می شود

ماه فلك ستاره فشاند زچشم خویش

حورشید پشت كوه زمین گیر می شود

آقام آقام،چقدر انتظار آقا جان

بس پیر در فراق تو مرد و بسی جوان

در انتظار آمدنت پیر می شود

جوونیم و دارم برات خرج می كنم،از موقعی كه خودم و شناختم،دنبالت دارم می گردم،قبول دارم،اونی كه می خوای نشدم،نشدم،قبول دارم،اما اُمدم زیر خیمه ی عزای مادرت،هر اتفاقی قرار بی اُفته ،اینجا باشه،

بس پیر در فراق تو مرد و بسی جوان

در انتظار آمدنت پیر می شود

همه ی حرف ما اینه

تا ما نمرده ایم تو پا در ركاب كن

تعجیل كن عزیز دلم دیر می شود

همه ناله بزنن ،فاطمیه فصل ناله زدنه،فاطمیه باید صدای نالت از همه ی سال بیشتر باشه،

حال كه می بینم اهل ناله ای ،اهل زمزمه ای منم ،یه زمزمه می خونم ببینم كیا می خونن

درد شیعه عاقبت دوا می شه مهدی بیاد

بخدا حاجتامون روا می شه مهدی بیاد

آقامون می یآد مدینه همه عالم می بینن

قبر زهرا عاقبت پیدا می شه مهدی بیاد

درد شیعه عاقبت دوا می شه مهدی بیاد

بخدا حاجتامون روا می شه مهدی بیاد

حالا كه پشت بقیع نمی ذارن گریه كنیم

عقده هاتون تو  مدینه وا می شه مهدی بیاد

صحنه ی قیامت و روز ظهورش می بینید

ای خدا یعنی می شه این جوونایی كه دارن مثل ابر بهار برا مادرش گریه می كنن ، این صحنه رو ببینند،

صحنه ی قیامت و روز ظهورش می بینید

صداهاتون همه یا زهرا می شه مهدی بیاد

آماده اید،بچه سیدا،گوشه كنار ازت خواهش می كنم،تو فاطمیه لااقل شال سبزت و بنداز،اگه كسی نگات كنه یاد حضرت زهرا بیافته، اشك بریزه،سیدا منو كمك كنند

سیدا همون كه بر مادرتون سیلی زده

پیش چشم همه تون رسوا می شه مهدی بیاد

بااسم مادرش صداش بزن

یاین الزهرا


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

عجب ! امام حسنی ها یک چیزهایی می بینند که حسینی ها نمی بینند، همان طور که امام حسن (علیه السّلام) در مدینه یک چیزهایی دید که امام حسین (علیه السّلام) ندید، عبدالله هم در قیامت می تواند به همه بگوید چیزهایی که من دیدم خیلی ها ندیدند، قاسم ندید، علی اکبر (علیه السّلام) ندید، هیچ کس نیزه خوردن حسین (علیه السّلام) را ندید، از اسب افتادن (علیه السّلام) را ندید، ولی من دیدم … .


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط bardia

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد